سوگاتا میترا : یادگیری سازماندهی شده با سوراخی در دیوار آغاز شد

سوگاتا میترا دریکی از محله‌های زاغه‌نشین دهلی‌نو سوراخی در دیوار ایجاد کرد و یک کامپیوتر به همراه یک صفحه‌ی لمسی در آن قرارداد. نتایج جالبی به دست آورد. از شما دعوت می‌کنم قسمتی از متن سخنرانی او را مطالعه کنید.

در انتهای همین مقاله فیلم کامل سخنرانی قرار دارد.

بنابراین من این آزمایش را به خارج از دهلی بردم و تکرارش کردم، این بار در شهری که در مرکز هند قرار داشت و شیوپوری نامیده می‌شد، جایی که مطمئنم تا حالا کسی به کسی چیزی یاد نداده. (خنده) یک روز گرم بود و آن سوراخ در دیوار در آن ساختمان قدیمی کلنگی قرار داشت.

سوگاتا میترا

این اولین بچه‌ای است که آنجا آمد: بعداً فهمیدیم که یک پسربچه اخراجی ۱۳ ساله بوده. او آنجا آمد و شروع کرد با آن صفحه لمسی وقت‌کشی کند. خیلی سریع متوجه شد که وقتی انگشتش را روی آن صفحه لمسی حرکت می‌دهد یک‌چیزی روی نمایش گر حرکت می‌کند- و بعداً به من گفت که «تا حالا تلویزیونی ندیده‌ام که بشود کاری روش انجام داد.” به‌این‌ترتیب او متوجه شد این موضوع شد. بیش از ۲ دقیقه طول کشید که او متوجه شد که داشته کاری را با تلویزیون انجام می‌داده. و بعدازآن، وقتی داشت آن کار را انجام می‌داد، اتفاقی با ضربه زدن به صفحه لمسی یک کلیک کرد- . او آن کار را انجام داد و صفحه‌ی اینترنت اکسپلورر عوض شد. ۸ دقیقه بعد، او از دستش به صفحه‌نمایش نگاه کرد، و او داشت می‌چرخید: جلو و عقب می‌رفت. وقتی‌که آن اتفاق افتاد، او شروع کرد به صدازدن همه‌ی بچه‌های محل به همین ترتیب، بچه‌ها می‌آیند و می‌بینند که آنجا چه خبره. و تا بعدازظهر آن روز، ۷۰ تا بچه همگی در صفحات وب می‌چرخیدند؛ بنابراین ۸ دقیقه و یک کامپیوتر تعبیه‌شده به نظر می‌رسد که همه‌ی آنچه بود که ما آنجا نیاز داشتیم.

بنابراین فکر کردیم چیزی که اتفاق افتاده این بوده: که بچه‌ها در گروه می‌توانند خودشان به خودشان آموزش بدهند که از کامپیوتر و اینترنت استفاده کنند؛ اما تحت چه شرایطی؟ در این لحظه سؤالی وجود داشت- سؤال اصلی در رابطه با زبان انگلیسی بود. مردم گفتند: «می‌دانی، شما واقعاً باید این را به زبان‌های هندی داشته باشید.” من هم گفتم»: چی را، باید اینترنت را به زبان‌های هندی ترجمه کنم؟ این ممکن نیست. «بنابراین باید یک‌راه دیگری وجود داشته باشد. اما بگذارید ببینیم که بچه‌ها چه جوری از پس زبان انگلیسی برمی‌آیند؟ من این آزمایش را به شمال شرق هند، به دهکده‌ای که مادان توسی نامیده می‌شد بردم، جایی که به دلایلی، هیچ معلم انگلیسی وجود نداشت، بنابراین بچه‌ها اصلاً انگلیسی یاد نگرفته بودند. و من شبیه همان سوراخ در دیوار را ایجاد کردم. من کامپیوتری را با تعداد زیادی cd آنجا گذاشتم- هیچ اینترنتی نداشتم- و سه ماه بعد برگشتم. به‌این‌ترتیب وقتی آنجا برگشتم، این دو تا بچه را آنجا دیدم، ۸ ساله و ۱۲ ساله که داشتند بازی را در کامپیوتر انجام می‌دادند. و به‌محض اینکه من را دیدند گفتند: ” ما به یک پردازشگر سریع‌تر و یک موس بهتر نیاز داریم.” (خنده) من واقعاً شگفت‌زده شدم. می‌دانید، چه جوری آن‌ها همه‌ی این چیزها را می‌دانستند؟ و آن‌ها گفتند»: خوب، ما این را از CD ها یاد گرفتیم.” منم گفتم: «اما از کجا فهمیدید که آنجا چه خبره؟” آن‌ها هم گفتند»: خوب این ماشینی را که اینجا گذاشتی فقط انگلیسی حرف می‌زند، ما هم مجبور بودیم انگلیسی یاد بگیریم.” به‌این‌ترتیب من اندازه گرفتم و دیدم که آن‌ها ۲۰۰ کلمه انگلیسی را بین خودشان استفاده می‌کردند – با تلفظ اشتباه اما کاربرد درست- کلمه‌هایی چون خروج، توقف، یافتن، ذخیره کردن و چیزهایی از این قبیل، نه‌تنها در استفاده از کامپیوتر بلکه در مکالمات روزمره‌شان. به‌این‌ترتیب، به نظر می‌رسد که مادان توسی نشان داد که زبان یک مانع نیست؛ در حقیقت آن‌ها اگر واقعاً بخواهند ممکن است بتوانند زبان را به خودشان آموزش بدهند.

 

سوگاتا میترا می‌گوید: «بچه‌ها می‌توانند به خودشان آموزش دهند»

و اسم این نوع آموزش را آموزش سازماندهی شده گذاشت

 

با توجه به تحقیقات سوگاتا میترا توصیه می‌کنم که نترسید و کار را به دانش آموزان واگذار کنید. آن‌ها خودشان خیلی خوب به یکدیگر آموزش می‌دهند.

کاری که من کردم:

زمانی در مقطع راهنمایی حرفه‌وفن درس می‌دادم (مقطع متوسطه‌ی اول – درس کار و فناوری). یکی از فصل‌های کتاب مربوط به مدارهای الکتریکی بود. طبق اصول کارگروهی در کارگاه به آن‌ها بستن مدار یک پل و دو پل را آموزش دادم. نتیجه‌ی کار بد نبود؛ اما من به دنبال چیز دیگری بودم. در یک موقعیت مناسب دو نفر از بهترین دانش آموزان سال دوم راهنمایی را انتخاب کردم و به آن‌ها گفتم: «می تونید مدار سری و موازی رو با لامپ‌های واقعی ببندید.»

آن‌ها گفتند: «آقا اصلاً این چیزهایی که میگید چی هست؟»

گفتم: «اینو خودتون باید از تو کتابتون بفهمید. منم یک برگه توضیح اضافه بهتون میدم. دوست دارید اولین کسانی باشید که این کار رو انجام میدن؟ اگه کارتون رو درست انجام بدین، جلسه ی بعد که کارگاه داریم شما به‌جای من معلم میشید و به بقیه یاد می‌دید. نظرتون چیه؟»

با ذوق فراوان قبول کردند و به کارگاه رفتیم. من به آن‌ها هیچ کمکی نکردم. فقط گفته بودم وصل کردن مدار به برق را خودم انجام می‌دهم. (به خاطر مسائل ایمنی)

بعد از یک ساعت آن‌ها واقعاً توانسته بودند مدارها را خودشان درست کنند.

مدار موازی مدار متوالی مدار الکتریکی سری

از آن‌ها خواستم علت این اتفاق را برایم بگویند. شروع کردند به نوشتن و یک صفحه‌ی کامل به من توضیح دادند. گفتم شما مراحل کار را توضیح دادید من می‌خواهم بدانم چرا نور لامپ‌ها در مدار موازی بیشتر از مدار سری است؟

و هفته‌ی بعد آن‌ها به‌طور مفصل علتش را پیداکرده بودند. خیلی بیشتر از چیزی که توقع من بود.محمد عباسپور و احمد عرب عامری خیلی من را شگفت زده کردند . جالب است بعد از گذشت ۶ سال هنوز نامشان در خاطرم مانده!

دانش آموزان در کارگاه
کارگروهی در کارگاه

آن زمان هنوز فیلم آقای «سوگاتا میترا» را ندیده بودم ولی آنچه این دانشمند گفته است را با تمام وجود درک کرده بودم.

نباید قدرت دانش‌آموزانمان را دست‌کم بگیریم. باید تا آنجا که امکان دارد آن‌ها را آزاد بگذاریم. به آن‌ها اجازه دهیم خودشان باهم همکاری کنند، از یکدیگر یاد بگیرند و باهم کشف کنند. به نظر من موفق‌ترین معلم کسی است که یادگرفتن را به دانش‌آموز بدهد. البته در این راه نباید افراط کرد. بعضی‌ها از کودک محورها صحبت‌های جان دیویی را بد فهمیده‌اند. کودک محوران اهمیت مطالب درسی و معلم را نادیده می‌گیرند؛ اما دیویی می‌گوید.

«کودک و برنامه درسی دو حدی هستند که فرایند واحد را تعریف می‌کنند.» (جان دیویی، ۱۹۰۲، کودک و برنامه درسی)

 

نتیجه:

دانش آموزان مطالبی که دلشان بخواهد را به یکدیگر آموزش می‌دهند حتی بهتر از شما!

6 thoughts on “سوگاتا میترا : یادگیری سازماندهی شده با سوراخی در دیوار آغاز شد

  1. منتظری says:

    کار شما عالی است. موضوعاتی هم که انتخاب می کنید عالی هستند.
    زهره منتظری هستم ۳۲ سال است که معلم اول ابتدایی هستم. من هم این موضوع را سال ها پیش در کلاس نقاشی تجربه کردم. یکی از بچه ها موشک درست کرد و کمتر از ۱۰ دقیقه همه ی بچه های کلاس موشک درست کردند. فکر می کنم آن دانش آموزان اکنون باید سن شما باشند.
    موفق تر باشید فرزند پاک ایران زمین

  2. الهام بختیاری says:

    سلام جناب آقای حافظی نژاد
    این مقاله بسیار عالی بود. بنده دبیر کارو فناوری هستم. لطفا بفرمایید چگونه توانستید دانش آموزان را در کارگاه نگه دارید؟ خارج از وقت مدرسه بود یا زنگ ورزش داشتن ؟
    ممنون می شوم اگر پاسخم را بدهید؟

    • محمد حافظی نژاد says:

      سلام سرکار خانم بختیاری
      ممنون از سوال شما.
      فکر می کنم یکی از معلمان آن روز به مدرسه نیامده بود و دانش آموزان آن کلاس بی کار بودند. اتفاقا من هم آن ساعت کلاس نداشتم
      و در این فرصت مناسب این کار را انجام دادم.
      ضمنا ارزش و جایگاه ساعت ورزش ، هنر و … خیلی بالاست و نباید با هیچ درس دیگری جایگزین شوند.
      موفق باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *